بی‌مزد

  • معنا: بدون دستمزد

  • مترادف: بدون پاداش | بی جیره و مواجب | بی اجر و مزد | و...

  • موضوع: حقوق و هزینه

تیغ زدن

  • معنا: دستمزد زیاد گرفتن

  • مترادف: تیغیدن | پول زیاد از کسی گرفتن بابت چیزی | و...

  • موضوع: حقوق و هزینه

تیغیدن

  • معنا: دستمزد زیاد گرفتن

  • مترادف: تیغ زدن | پول زیاد از کسی گرفتن بابت چیزی | و...

  • موضوع: حقوق و هزینه

آب خوردن

  • معنا: هزینه داشتن، شروع شدن

  • مترادف: مستلزم صرف هزینه بودن | سرچشمه گرفتن | ناشی شدن | شروع شدن | و...

  • مثال: تعمیر موتور ماشین چقدر آب می‌خوره؟

  • موضوع: حقوق و هزینه، آماده و شروع کردن

پیل

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | و...

  • مثال: چقدر پیل داری؟

  • موضوع: حقوق و هزینه

اسکِن

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: اسکنو رد کن بیاد

  • موضوع: حقوق و هزینه

چپ

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: چپتو رد کن بیاد

  • موضوع: حقوق و هزینه

چنج

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: این روزا بی‌چنج بی‌چنجم

  • موضوع: حقوق و هزینه

چوخ

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: اگه چوخ داری یک بده به دوستت. لباستو چند چوخ خریدی؟

  • موضوع: حقوق و هزینه

چوخ ‌پول

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: چوخ پولام ته کشیده.

  • موضوع: حقوق و هزینه

مانی

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: اگه مانی داری بریم یه شامی بزنیم.

  • موضوع: حقوق و هزینه

مایه

  • معنا: پول

  • مترادف: چرک کف دست | پول | پیل | و...

  • مثال: مایه حسابی ته کشیده.

  • موضوع: حقوق و هزینه

شرخری

  • معنا: تسویه کردن

  • مترادف: نقد کردن بدهی با توسل به زور و دعوا | و...

  • موضوع: حقوق و هزینه