آتش سوزاندن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

قیامت کردن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

شری کردن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

معرکه گرفتن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

باعث آشوب شدن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

شر به پا کردن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

پرخاش کردن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

شلوغ کردن

  • معنا: جنجال کردن

  • مترادف: سر و صدا راه انداختن | کولی‌بازی درآوردن | داد و قال کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

کون کسی خاریدن

رکیک
  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دنبال شر گشتن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دعوا درست کردن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دنبال دعوا گشتن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دعوا راه انداختن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دنبال دردسر گشتن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

مد مد کردن

رکیک
  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

خاریدن

رکیک
  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

خارش داشتن

رکیک
  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

تن کسی کتک خواستن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

هوس کتک کردن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

جون کسی خاریدن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

تن کسی خاریدن

  • معنا: دنبال دعوا بودن

  • مترادف: کون کسی خاریدن | مشتاق بودن برای دعوا و درگیری | سر کسی برای چیزی درد کردن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

جیغ و داد

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

قیل و قال

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

جار و جنجال

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

داد و هوار

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

داد و قال

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

جیغ و ویغ

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

داد و بیداد

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

داد و فریاد

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

درگیری

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

معرکه

  • معنا: جنجال، تحسین‌شده

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | پدیده | خفن | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا، تحسین

سر و صدا

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

مناقشه

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دعوا

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

بحث

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

توپ و تشر

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا

دعوامرافه

  • معنا: جنجال

  • مترادف: سر و صدای ناشی از بازی یا دعوا | جیغ و داد | صدای ناشی از دعوا یا اعتراض | و...

  • موضوع: جنجال و دعوا