گیج شدن

  • معنا: گیج شدن

  • مترادف: گرگیجه‌گرفتن | سرگشته شدن | گوگیجه گرفتن | و...

  • موضوع: یادآوری و تفکر

قاطی کردن

  • معنا: گیج شدن

  • مترادف: گرگیجه‌گرفتن | سرگشته شدن | گوگیجه گرفتن | و...

  • موضوع: یادآوری و تفکر

گوزیدن مخ کسی

  • معنا: عصبانی شدن، گیج شدن

  • مترادف: اختیار خود را از دست دادن | از کوره دررفتن | آتیشی شدن | گرگیجه‌گرفتن | سرگشته شدن | گوگیجه گرفتن | و...

  • موضوع: خشم و حرص، یادآوری و تفکر

رد دادن

  • معنا: گیج شدن، عصبانی شدن

  • مترادف: گرگیجه‌گرفتن | سرگشته شدن | گوگیجه گرفتن | اختیار خود را از دست دادن | از کوره دررفتن | آتیشی شدن | و...

  • موضوع: یادآوری و تفکر، خشم و حرص

اندیشیدن

  • معنا: فکر کردن

  • مترادف: فکر کردن | عمیقاً فکر کردن | فسفر سوزاندن | و...

  • موضوع: یادآوری و تفکر