اشتب

  • معنا: خرابکاری

  • مترادف: اشتباه لحظه‌ای | افتض | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

افتض

  • معنا: خرابکاری

  • مترادف: اشتب | اشتباه لحظه‌ای | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

زیاده‌کاری

  • معنا: زیاده‌روی کردن

  • مترادف: کلاه را با سرش آوردن | مثل خر کار کردن | زیاد کار کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

تندروی

  • معنا: زیاده‌روی کردن

  • مترادف: کلاه را با سرش آوردن | مثل خر کار کردن | زیاد کار کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

قفلی زدن

  • معنا: زیاده‌روی کردن

  • مترادف: کلاه را با سرش آوردن | مثل خر کار کردن | زیاد کار کردن | و...

  • مثال: فلانی قفلی زده رو ورزش.

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

زیاده‌روی

  • معنا: زیاده‌روی کردن

  • مترادف: کلاه را با سرش آوردن | مثل خر کار کردن | زیاد کار کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

راحت بودن

  • معنا: راحت بودن

  • مترادف: عاری بودن از سخت‌گیری | سر چیزی گرد بودن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

تر زدن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

گند زدن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

ریدن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

خراب کردن کاری

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

خراب کردن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

خراب‌کاری

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

گه‌کاری

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

خراب کاری کردن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

سوتی دادن

  • معنا: خرابکاری کردن

  • مترادف: تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

رفتن قاطی باقالی‌ها

  • معنا: از دور خارج شدن، خرابکاری کردن

  • مترادف: از دور خارج شدن | تر زدن | خراب کردن کار یا وظیفه | درست انجام ندادن کار | و...

  • موضوع: معاشرت و ارتباط، مسئولیت و انجام کار

رَدَدَ

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

استاد کردن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

انجام دادن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

تمام کردن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

کار را بغل کردن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

حل کردن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

ترکوندن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

تنگه‌ی کسی را خرد کردن

  • معنا: انجام دادن

  • مترادف: چیزی را به انجام رساندن | ترتیب چیزی را دادن | چیزی را حل کردن | و...

  • مثال: من نمی‌تونم تنگه‌ی تو را خرد کنم. برو یکی را پیدا کن که بتونه تنگه‌ی تو را خرد کنه!

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

قرطاس‌بازی

  • معنا: کاغذبازی کردن، جلب توجه کردن

  • مترادف: کاغذبازی | نخ دادن | خط دادن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار، توجه و اهمیت

یقۀ کسی را گرفتن

  • معنا: مقصر کردن

  • مترادف: کسی را عامل همۀ مشکلات دانستن | کاسه‌کوزه را سر کسی خراب کردن | کاسه‌کوزه را سر کسی شکستن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

اومد راه بره تک‌چرخ زد

  • معنا: عبارت خرابکاری کردن

  • مترادف: خیلی خوش‌چسه، جلوی باد هم می‌شینه | خراب‌کاری که خراب‌کاری‌اش را آشکار می‌کند | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

شدن

  • معنا: انجام شدن

  • مترادف: از آب در آمدن | از آب درآمدن | و...

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار

از آب درآمدن

  • معنا: انجام شدن

  • مترادف: شدن | از آب در آمدن | و...

  • مثال: حالا انجامش بدیم ببینیم چی از آب درمیاد.

  • موضوع: مسئولیت و انجام کار