فاسد بودن

  • معنا: روابط نامشروع داشتن

  • مترادف: از راه به در بودن | دارای روابط نامشروع بودن | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

دست زدن

  • معنا: روابط نامشروع داشتن

  • مترادف: فاسد بودن | از راه به در بودن | دارای روابط نامشروع بودن | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

رسوایی

  • معنا: بی‌آبرو شدن

  • مترادف: اعتبار کسی از دست رفتن | آبروی کسی رفتن | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

آبروریزی

  • معنا: بی‌آبرو شدن

  • مترادف: اعتبار کسی از دست رفتن | آبروی کسی رفتن | رسوایی | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

فضیحت

  • معنا: بی‌آبرو شدن

  • مترادف: اعتبار کسی از دست رفتن | آبروی کسی رفتن | رسوایی | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

حفظ حیثیت

  • معنا: آبروداری کردن

  • مترادف: مانع بدنامی شدن | آبروی کسی را خریدن | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

آبروداری

  • معنا: آبروداری کردن

  • مترادف: مانع بدنامی شدن | آبروی کسی را خریدن | حفظ حیثیت | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

پرده‌داری

  • معنا: آبروداری کردن

  • مترادف: مانع بدنامی شدن | آبروی کسی را خریدن | حفظ حیثیت | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

صدقه سر

  • معنا: به اعتبار کسی

  • مترادف: از دولتی سر | به خاطر گل روی کسی | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

صدقه سری

  • معنا: به اعتبار کسی

  • مترادف: از دولتی سر | به خاطر گل روی کسی | صدقه سر | و...

  • مثال: حالا هم که اومدی از صدقه‌سری داداشت بود.

  • موضوع: آبرو و اعتبار

مورد

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • مثال: یارو مورده

  • موضوع: آبرو و اعتبار

خانم رئیس

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | زی زی گولو | و...

  • مثال: خانم رئیسا تعدادشون کم شده

  • موضوع: آبرو و اعتبار

زی زی گولو

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | و...

  • مثال: ماشین زد به زی زی گولو

  • موضوع: آبرو و اعتبار

دونقطه

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • مثال: دونقطه‌ها دیگه پیداشون نیس.

  • موضوع: آبرو و اعتبار

جی‌جی

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

برنامه

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • مثال: تا برنامه رد شد مأمورا گرفتنش

  • موضوع: آبرو و اعتبار

پوتر

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • مثال: عکس چندتا پوتُر رو زدن تو روزنامه

  • موضوع: آبرو و اعتبار

قرشمال

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

جنده

رکیک
  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

خراب

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام، خراب

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | آش و لاش | درب‌وداغان | درب‌وداغون | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار، خرابی

فاحشه

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

روسپی

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

تصادفی

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

چپی

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار

لاوازیه

  • معنا: بی‌آبرو و بدنام

  • مترادف: مورد | خانم رئیس | زی زی گولو | و...

  • موضوع: آبرو و اعتبار